تقریبا نصف روز گذشته بود که با والدین محترمش اومدن
اومد نزدیکای کلاس و با یک نگاهِ بی رغبت بی توجهی خودشو اثبات کرد
صدا زدم بیا تو
یک حالت خاصی به خودش گرفت شبیه داش مشتی ها سرشو انداخت پایین و فوری رفت آخر کلاس
بلند گفتم سلام
خیلی مردونه و سنگین جواب داد سلام
گفتم : شما اسمتون چیه؟
گفت: پیتر پاکر
گفتم : چی؟
گفت : پیتر پاکر
گفتم خوش اومدین آقای پاکر
تا چند دقیقه ای نگام نمیکرد تو همون مدت فهمیدم اسمش یاسینِ
خلاصه پاکر ما آخرای کلاس طی یک تصادف فیس تو فیس با امیر مهدی غر غرو خون دماغ شد
اینکه وسط اون همه خون دلداری میداد ملت رو و خیلی بزرگ منشانه با قضیه برخورد میکرد واسم جالب بود
کاشف رو به عمل آوردم که یه بار می خواسته خودشو از طبقه بالا بندازه پایین با این توجیه که من بت من َم !
حالا باید بشینم به انتظار ماجراهای آینده آقای پاکر و بقیه کلاس!
+باز آمد همون ماه مهر :/
- ۴ نظر
- ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۱