- ۰ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۳۱
اعتکاف هم برای خودش همایشی است
به
دعوت پدر
با
میزبانی دختر
و
حضور افتخاری
اله العاصین...
باید از همان اول کارش را شروع می کرد
با به دنیا آمدنش دیوار کعبه را
و در نوجوانی اش
بت های کعبه را شکست
حیدر ِ ما...
من در خرد سالی بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیله معروف « ربیعه » و « مضر » را در هم شکستم.
شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا در خویشاوندی نزدیک و در مقام و منزلت ویژه میدانید
پیامبر ص مرا در اتاق خویش می نشاند
در حالیکه کودک بودم مرا در آغوش میگرفت و در بستر مخصوص خود می خواباند
بدنش را به بدن من میچسابند و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم و گاهی غذایی را لفمه لقمه در دهانم میگذاشت
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردار من نیافت
از همان لحظه که پیامبر ص را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته خود را «جبرئیل» مامور تربیت پیامبر ص کرد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو هدایت کند و من همواره با او بودم چونانکه فرزند با مادر است.
پیامبر ص هر روز نشانه ی تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار میکرد و به من فرمان میداد که به او اقتدا کنم.
پیامبر ص چند ماه از سال را در غار حرا میگذارند تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من و را نمیدید.
در آن روزها اسلام در هیچ خانه ای راه نیافت جز خانه رسول خدا ص که خدیجه س هم در آن بودو من سومین آنان بودم
من نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوت را می بوییدم و هنگامیکه وحی بر پیامبر ص فرود می آمد ناله ی شیطان را میشندیم که گفتم ای رسول خدا این ناله ی کیست؟
گفت شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گشته و فرمود:
«علی تو آنچه را من میشنوم میشنوی و آنچه را که من میبینم میبینی جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی»
نهج البلاغه خطبه 192
اگر با شمشیرم بر بینی مومن بزنم که دشمن من شود با من دشمنی نخواهد کرد و اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم که مرا دوست بدارد دوست من نخواهد شد، و این بدان جهت است که قضای الهی جاری شد و بر زبان پیامبر امی صلی علیه وآله وسلم گذشت که فرمود:
«ای علی مومن تو را دشمن نگیرد و منافق تو را دوست نخواهد داشت»
نهج البلاغه حکمت 45
اجباری ها وقتیکه دلت نمیخواد راضی نیستی همچین با اکراه...
دوستم اسمس داد کسی از بچها نیست میخوایم بریم خونه شهید طالبی میای؟؟؟