و اما امروز
و اما چندین ماه بعد از بوی ِماهِ مِهر:
اینکه امروز ما نصفه و نیمه بابت روز معلمین گرانقدر تعطیل بودیم سبب شد که بشه عطر ماه مهر رو دوباره یادمون بیاد.
و چهره شاخص امسال کلاس توی بدیهیات ، توهمات،جدیات ، و متاسفانه گاها چرندیات پیتر پارکرمون یا یاسین آقا بودن...
بچه ها چندتا از لوازم شخصی تونو نام ببرید؟
-خانم ممم : گوشی تبلت لپ تاپ
0-O
*
خب بچه ها به من بگید کجاها و کدوم شهر دنیا اومدین!
-خانم ممم : تو جعبه آچار
:/
محمد: خانم من توی ماه تیر دنیا اومدم
یاسین: خانم منم توی تیر امام حسین دنیا اومدم...
*
مبحث کلاس ماهی ها *
بزرگترین پستاندار دریایی بچها اسمش وال هستش
یاسین: خانم من میدونم ولی کوسه ها واسه امام حسینن :|
*
مبحث کلاس خانواده*
لحظات گفت و شنود من و یاسین آهسته و با فاصله از بقیه...
یاسین داداش داری؟
- آره خانم
اسم داداشت چیه؟
- مرتضی پاشایی
:/
خب چی میخونه یاسین؟؟
صدایی از آخر کلاس ... " یکی هست تو قلبم ..." :| :|
*
یاسین عیدت مبارک تعطیلات بهت خوش گذشت؟
- خانوم از کجا فهمیدین ما رفتیم قطب جنوب؟؟
:/
*
دعوای یاسین و محمد طاها
ممدطاها یکم برو اونطرف تر...
_ نمیرم یاسین
شیرمو حلالت نمیکنم محمدطاها
:| :|
*
صبح زود..
عه نگه دارین این یاسینه ببریم باخودمون مدرسه
موقعیت یاسین :
وسط دوتا کوچه کنار یک گودال آب تنهای تنها مشغول صحبت کردن با گودال آب
یاسین باکی حرف میزنی؟
با دوستم خانم :|
و درآخر چوب معلم گلِ یاسین نخوره .... باید یاد بگیره تمرکز داشته باشه...
روز معلم مبارک :)
پ.ن
خدا عاقبت همه بچه های کلاس همه ی معلم ها رو بخیر کنه ...
- ۹۵/۰۲/۱۲