مهرِ تاریخ گل میکند
آنجا که طلوع شمسی عمر من
دست به دامن هلال قمر تو میشود...
+ +بیست و سه مهر بیست و اندی سال قبل
امشب مصادف با اول محرم الحرام بیست و اندی سال از عمر من
مرا با مُحَرَمت تمام کن حسین ، محیا و مماتم...
- ۰ نظر
- ۲۲ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۰
مهرِ تاریخ گل میکند
آنجا که طلوع شمسی عمر من
دست به دامن هلال قمر تو میشود...
+ +بیست و سه مهر بیست و اندی سال قبل
امشب مصادف با اول محرم الحرام بیست و اندی سال از عمر من
مرا با مُحَرَمت تمام کن حسین ، محیا و مماتم...
مرگ هم از خودش خجالت کشید
گهواره ها،مدرسه ها،مهدکودک ها
چه کودکانه می جنگند دیوها!
مرگ پایش را از غزه بیرون کشید!
تا شهادت هست
حتی کودکان به مرگ سیلی میزنند!!
به دنیا که آمد کامش را با تربت بازکردند
وقت دفن هم تربت زیر زبانش گذاشتند
نکیر منکر تا قیامت نشستند پای منبرش!!چشم به دهانش!
هرچه داشت گذاشت و رفت
گفتند چه دست خالی آمده ای
گفت :
بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم
و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است*
*نوشته ی روی سنگ قبر سلمان
دلش برای خدا تنگ شده بود
وضو نداشت ، بند کفش هایش را محکم کرد
دو رکعت نماز میت خواند...