- ۰ نظر
- ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۹
وقتی همه ی هست و نیست تو هستی
حق دارد سیر نشود
نفسی که تو را ندارد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تعقیبات نماز عصر
پناه میبرم به تو ار نفسی که سیری ندارد...
شروع شد
ساعت دقیقا 00:00
تمام دقایق امروز به اسم تو قرار است تمام شوند
و نهایت تلاش من اینست
که وضو بگیریم برای
تکرار این دروغ
ما منتظر منتقم فاطمه ایم...
تو میخوانی مرا ؟؟؟
یا من میخوانم تو را...!!
دلم عجیب امید اجابت دارد..
نمیدانم چرا اینقد
بعد از هر راز
نیـــــــــــــــــــازی دارم...
دوست دارم تبری بردارم و به جان واژها بیوفتم
باید ریشه ی هر حرف غیر تو را قطع کرد...
تنها نگاه توست که مرا
سبــــــــــز میکند
.
.
نگاهم که کنی
خاطرم جمع است
که مایه زینتتان شدم..