قسم به پیراهن تو

مسیحای نجران هم

به کسای یمانی ایمان آوردند

مسلمانان کوفه اما پیراهنت را...

گرمی بازار

نه فقط گرمی بازار دشمن در کوفه

که سالهاست ما هم

دست در کیسه ی توایم... + + +

+هفت روز مانده تا یک سال دیگر آب و دان از دستان تو بگیریم

پیر غلام

هفت ساله بود در حرف زدن 

به هفتاد ساله ها می ماند

میگفت غــلام امام حسینـمـ ...

+هشت روز مانده تا یک سال دیگر پای تو پیر بشویم

پرچم آزادگی

پرچم حر

در دستان ما

همان پیراهن مشکی عزای توست...

+نه روز مانده تا یک سال دیگر با تو قد بکشیم

هجری عاشورایی

تقویم حیات ما هم

هجری میلادی است

با محرم شروع میشود اما در عاشورا تمام...

+ده روز مانده که یک سال به عمرمان اضاف شود

از روز اول گریه کن تو بودیم

لحظه بعد از تولد

اولین چیزی که از دنیا یادمان آمد

روضه هایی بود که مادر میرفت...

الست بربکم

قبل از تولدمان

روضه تو خوانند

مسلمان که شدیم ، در گوشمان شهادتین را خواندند...

+

تولد پاییزی

پاییز خودش فصل روضه است

درختان گریه می کنند

برگ ها می ریزند...

+

دنیا که برایم آغاز شد

همصدا با پاییز گریه کردم

شدم گریه کن تو!!

دنیا ؛زندگی ؛عمر یک فرصت کوتاه

وقت کم آوردم

یعنی به ساعت ها و ثانیه های

روز تولدم هم بدهکار شدم!!

غربال

پیامبر است و یک فصل رویش

امام است و سه فصل ریزش

غدیر آغاز فصل امامت...

پ.ن

دنیا و آخرت میزان علی است...