انکه بناست برود میرود
نمی ماند
حتی به اندازه یک یاد...
- ۰ نظر
- ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۴۲
همه ی آغاز ها
به همین ١٢ ها
ختم میشود...
+
و سالها منتظر ختم
دوازدهمین
اتفاقیم...
زیرو رو کرده اند این گره ها را
که باز شود سمت شما
این پنجره فولاد...
+رواق منظر چشم رضا ع گنبدخانه ی توست...
بهم بریز همه ی لهجه ها را
همه ی واژه ها را
پدر همه ی حرف های دنیا را در بیاور
واژهایت منسوخ میکند هرچه لغت نامه ها را...
آنها که به خفگی غروب رسیده اند
مانده ام
چگونه از بی نفسی طلوع گذر کرده اند...
خودمونی که بگم
ان شاالله روزیتون بشه
چند روز کنار امام رضاتون باشین و زائراش....
پی نوشت
تکمیل میشه...
بعد نوشت
تکمیل شد...
غبار هم که باشی
سیاه سیاه
تجزیه میشوی در ایوان آینه اش...
به علی ، به فاطمه، به نور....
یک عمر روز شماری
چند روزهم ستون شماری
آخرش هم ثانیه شماری!!
داستان اربعین همین بود...
و این روزها ما ستون شماری میکنیم
جای اصغر کوچکت قد میکشیم
جای اصغر کوچکت پیاده میرویم...