سر به سر تو

سرمان را که در پی سرت

می چرخانیم

روضه ها یک به یک نو میشوند...

پ.ن

میان خاک، کلام خدا مقطعه شد

میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر+

هم اذان و هم امان

هر فریضه یک اذان

دل زینب  است و هزار آشوب

و یک امان...

نوکری بی حساب

نه شمارش نه حساب

شروع شد ، پابرهنه ، بی کفن

بسم الله...

+حسن ظن یعنی مطمئن باشی خدا یک سال دیگر

دستت را در دست حسین میگذارد پس شمارش تعطیل

احتیاط

ناقه ها را لااقل سیراب کنید

قافله راهش طولانیست

ناقه ی بی محمل برای اسارت کافی است...

حواس پرت

این روز های آخر

حواسش پرت بود

حسن یوسف ها جای آب غم میخوردند...

+پنج روز مانده تا یک سال دیگر حسن یوسفها هم عزادارت شوند

ما رایت الا جمبلا

از جانش مایه گذاشت برای هر کدام

چه شمشیر چه نیزه چه نعل اسب

سینه،کفن ، سر ، تن و بدن !! زیبا میشود نه ؟؟!

خوش حساب

مزد رمضانش را

محرم ها میگرفت

درست وقت جفت کردن کفش ها در هیئت...

+شش روز مانده تا یک سال دیگر زیر سایه نگاهت پلک بزنیم

قسم به پیراهن تو

مسیحای نجران هم

به کسای یمانی ایمان آوردند

مسلمانان کوفه اما پیراهنت را...

گرمی بازار

نه فقط گرمی بازار دشمن در کوفه

که سالهاست ما هم

دست در کیسه ی توایم... + + +

+هفت روز مانده تا یک سال دیگر آب و دان از دستان تو بگیریم

پیر غلام

هفت ساله بود در حرف زدن 

به هفتاد ساله ها می ماند

میگفت غــلام امام حسینـمـ ...

+هشت روز مانده تا یک سال دیگر پای تو پیر بشویم